بهیناخانوم خوردنی
فدای تو عسل بشم من اینقدرشیرین شدی که نگو
دیشب رفتیم خانه مامان بتی یکم که گذشت عمه گفت بهینا بیا پیشی روببین دخملم فوری برگشت پیشی رونشون دادباهوش قربونت برم که خوب توذهنت مونده بود آخه دفعه پیش شماخوردی زمین گریه می کردی من واسه اینکه شماراآروم کنم پیشی رونشونت دادم فکرنمی کردم یادت باشه اما غافلگیرمان کردی عمه هم کلی واست ذوق کرد
پیشی منم ایناهاش مثل پیشی همه جارا طی می کنی این شگردجدیدت هست تاازخواب بیدارمیشی میری سراغ پاتختی قبل از این صدامی کردی می آمدیم پیشت حالادیگه بی صدابازی می کنی وروجک
دیدم صداش نمیاد گفتم ببینم کجاست خوب اینجابوددیگه
بهیناتیشت کومامان؟
وقتی شب بهینانمی خوابه ومامان باهاش قهرمی کنه بهینا پشت باباقایم میشه وملتمسانه به مامان نگاه میکنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی