واکسن 18ماهگی
اول عکس های دیروز رابگذارم که دخملم کلی بازی بازی کرد
عشقه این هستی که یک چیزی رایک جایی ثابت نگه داری کلی تمرکزمی کنی اگه شد که باصدای بلند میگی وااااااااااای مامان نششده یعنی نشسته
اینم خانه ی خاله بازی بهیناالبته خیلی اهله خاله بازی نیستی
شایدم بعداعلاقه پیداکنی
بیشترترجیح میدی مثل عکس بالا یک جایی راپیداکنی که قایم بشی بعدیکهوپیدابشی کلاعاشق بازی های پرجنب و جوش هستی
امابگم ازواکسن
صبح من وتو وبابامثل همیشه رفتیم بهداشت پرونده روپیداکردیم وچکاب و رفتیم واسه واکسن چندتاعروسک بالای تخته واکسن آویزان بود بااون هامشغول بازی شدی همین طورکه باهات بازی می کردم واکسن رادرپای مبارک فروکردن قبلش هم قطره فلج اطفال بهت دادند ای خداتمام درمانگاه روی جیغ بود خدایی شم بدزد کلی شعروغزل خوندیم واومدیم خانه باباهم رفت سرکارحالاگریه گریه که بیرو
یعنی بریم بیرون گفتم میرم سبزی هم می خرم حالالباس تنت کردم دیدم واااای من که کلیدندارم خوب نمی ریم گریه ها که بریم بیرو
دل روزدمم به دریا که دروباز می گذارم میرم ومیام رفتیم مغازه بعداز کلی استرس بابت خونه
رسیدیم حالا سبزی که مامان می خواست نداشت ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااکمک
یکم سبزی خوردن خریدم ورفتیم خانه دم در خوردی زمین نمی دونی چه جورگریه می کردی گفتم شاید استامینوفن خورده خوابش میاد اومدیم خوابت کنم دیدم خیر
پدرواسه ناهارقراربودبیادخانه ما حالامگه ازبغل می اومدی پایین که من ناهاردرست کنم خلاصه یک دستی ناهاردرست کردم ورفتیم بازی هردفعه مابین بازی هم الکی گریه می گرفتی بهونه می گرفتی
بالاخره پدر اومدورفت یک زنگ زدم به دوست مون که نی نیش هم سن شماست تاتبادل اطلاعات کنیم نی نی اونم مثل شماناآرومی می کرد رفته بودخونه مادربزرگش ...
دخملیم هم خوابید ساعت 6بیدارشد وکلی ناراحت بود مامان بتی هم زنگ زدگفت شب میانداینجا حالاباباکلی سبزی خریده بودبایدبسته بندی می کردم شام می پختم خونه مونم نامرتب بهیناهم مریض تب داشتی پاهاتم درد می کرد به محض اینکه می گذاشتیمت پایین گریه می کردی
دلم می خواست
بالاخره آروم شدی و همرابابارفتی کوچه ---منم مشغوله کارهاشدم
گفتم حالابابایی اینها بیاند خوشحال میشی اولش خوشحال بودی امابعدش دوباره گریه وبداخلاقی ها شروع شد...
خوب بالاخره تموم شد اما الانم استرس دارم حانوم حانوما تب کرده بدن دردهم داره امیدوارم فرداخوبه خوبه خوب باشه ...عجب واکسن کوفتی
هردومون خسته شدیم
حالافرشته ی مامان خوابه ولی مامان بیداروبی خواب شده ازخستگی خوابم نمی بره سرم پاهام کمرم کلا خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خسته امممممممممممممممم