بلبل من

خانووووووووووومی عزیزییییییییییییییییییییجیگرییییییییییییییییییییییییییی

دیگه دخملم همه چیزمیگه 

اعداد روانگلیسی تا10میشماری البته باکمک مامان

یک عالمه شعربلدی 

ماان جون اگه یکم بامامان همکاری بکنی مامان ازت فیلم میگیره اما متاسفانه اصلامیونه خوبی باعکس وفیلم نداری به محض اومدن دوربین میگی من بیتانا بیبینم

دیگه اینکه دست وپای  راست وچپ رایاد گرفتی اماهمچنان بهم مامان وابسته هستی این هفته میرفتیم بازارواسه خریدکفش به محض اینکه کفش می اومدروی زمین شماکفش هات رودرمیاوردی می رفتی توکفشها تویک مغازه مامان کفش پسندید امااون شب نخریدیم دیروز صبح بامادروشمادوباره رفتیم دوباره همان کارهاتکرارشدبااین تفاوت که دیگه کفش های خودت رادر نمی آوردی باکفش های خودت می خواستی کفش های مغازه رابپوشی آقای فروشنده شمارایادش بود گفت اون هفته کفش هات رادرآوردی این هفته دیگه باکفش های خودت 

اون هفته خونه مامان بتی آرمین توپ زدبه چایی ها شماتاآخرشب بهش میگفتی

چی تاره بدییییییییییییییییی

بهت میگم خییییییییییییییییییییییییلی دوست دارم

بعدبلاخانوم میگه منم دوسیددایم

مثل همیشه سرغذاخوردن اعصاب خوردمی کنی  دیروز دعوات کردم برگشتی به من میگی مامان من و دوانتن

قربونت بشم بخداخودم هم دلخورمیشم ازخودم وقتی دعوات میکنم اما بعضی وقتها ازکوره درمیرم ببخشید نازخاتونم

رفتیم جوراب بخریم خانومه دماغش راعمل کرده بودچسب زده بود شما بیخیالش نبودی مرتب میگفتی دماغش اوخ خانوم خانومه هم معذب شده بود اماشما زوم کرده بودی روطفلی میزدی به دماغه خودت میگفتی خانومه اووووووووووووووخ دماغ

دیشب من وبابا عکس وفیلم های بچگیت رامی دیدیم دوتایی مون خیلی ذوق کردیم واسه  شیرین کاری هات عاشقتیم من وبابا