نفسه مامان

عاششششششششششششششششششقتم 

مخلصتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم

یک چندوقتی نبودم خوب حالااومدم مگه چیه خوب نمی تونستم دیگه

دخترم حسابی خانوم شده دیگه پوشک نمی شه دیگه نی نی هارونمی زنه خودش تنهایی بازی می کنه خلاصه که خیلی دوست دار صبح ازخواب که بیدارمیشه میگه بابام توجاس رفته سرکار نه بابام رومی خوام زنگ بزن حرف بزنم ...........

مهربد چندتا سی دی بهت داده آلوین وسنجاب ها وسفیدبرفی خیلی دوست داری هردوتاش رو البته سفیدبرفی فقط سی دی یک داره وقتی تمام میشه می پرسی مامان حالا نی نی ها غذا می خورند منم دستهام روبشورم ناهاربخورم ...چراآقاهه دختر ه رامی ترسوند ...

چندروزی رفتیم شمال با آرین وخاله جوانه خیلی خوش گذشت منهای دعواهای شماوآرین که البته اونهاهم خیلی باحال بود وقتی دعواتون می شد آرین میگفت اصلا میرم خونمون کلی می خندیدیم 

عمو بهنام بهت میگفت پینینا ..کناردریاگوش ماهی جمع می کردی یک دوست هم پیداکردی اسمش عسل بود

اینم چندتاعکس

اینم آرین اصلا میره خونشون

خاله جوانه گفته آرین روبوسش کن آرینم نمی دونم ولی فکرکنم مردده که کله بزنه یابوس بکنه 

خیلی خوش گذشت جایه همه خالی بودش

دیگه اینکه دخملی جان شما قصه میگی وقتی می خواهی قصه بگی می پرسی تدوم دصه بدم خاله سوسته یا مادریا آرین بیشترمواقع هم درنهایت اونیکه خودت بخواهی رو میگی یتی بود هیچ تس نبود یه پسر بود اسمش مهربد بود خیلی پسر خوبی بود بعد رفت ورفت ورفت ورفت تارسید به آقا غصاب خاله زری تجا میری ؟میرم به همدون شوتنم به رمضون قلیونه بابانتشم منننه بابانتشم...

وقتی دستشویی داری اگه درحاله بازی باشیم میگی جیش ندارم امااگه من درحاله انجام کارهام باشم الکی الکی میگی مامان جیش دارم بدو بدو ریخت...خودمتم که من روکشته به من میگی تونیا خودم بلدم تو نشور خودم بلدمتوبرو زشته نباید نگاه کنی که....

وقتی باعروسکهات بازی می کنی بهشون میگی مگه صددفعه بهت نگفتم این کاره بدی دیگه نکنی ها من ناراحت میشم ازدسته شما دوست داری من ناراحت بشم...