همدم تنهایی هام
سلام نفسی خیلی وقته واست ننوشتم معذرت
دخترم خدای مهربونم ممنونم که به من دخمل دادینمی دونم چراولی ازاولش هم دلم دخترمی خواست وخوشحالم بابت داشتن دخترحالا دیگه همه آرزوهای مامان واسه دخملیشه دیشب داشتم فکرمی کردم اگه الان غوله چراغه جادوبیادبگه سه تاآرزوکن چی میگم هرسه تاآرزوم واسه دخملم بود عاشقتم نفس
نفسی مامان عاشقه آبه هربازی که به همراه آب باشه ازش سیری نداره تنهابازی که وقتی مشغولش باشی مرتب صدانمی زنی مامان لفا بیا مامان دوش تن مامان ببین مامان ..........
صبح که ازخواب بیدارمیشی باهم آهنگ میگذاریم می خونیم میرقصیم حال می کنیم
چندوقتی توفکرمهدکودک بودم اما فعلا منصرف شدم هنوزم هرروز میریم پارک هرروز اگرهم بشه روزی دوبار میریم ممنون ازبابافیروز که باوجودهمهی خستگی ها وفشارهای زندگی همراهی میکنی عاشقشم
چندروز پیش صبح زودبیدارشدی بابا هنوز نرفته بودسرکاروشماکلی گریه کردی که بابانره ومن بعدازاینکه کارهای روزمره روانجام دادیم باهم رفتیم فروشگاه واست دمپایی بخریم تمامی دمپایی هاروچک می کردی ببینی کدومش واست خوبه درنهایم نخریدیم امایک مغازه ساعت فروشی بودکه شماخیلی ازش خوشت اومده بود وکلی واسه ساعتها ذوق کردی ویک ساعت مچی هم واست خریدیم تابستم به دست گفتی شب فردامی خوام برم عروسی خاله مسا بااین
چهارشنبه آواوخاله مهرنازاومدندخونمون کلی باهم بازی کردین روز خیلی خوبی بود به من که خوش گذشت به شمادوتاهم خیلی خوش گذشت چرخ های لگوهات روگذاشته بودی زیرپات میگفتی این هااسکلته یعنی اسکیت الهی فدات بشم دخترپرانرژی مامان