روروئک دخترم
سلام خاله قزی چادرزری کفش قرمزی
دیشب رفتیم خانه مادرآخه دایی مهدی بادوتافسقلی هاش قراربودبیاند ماهم رفتیم دیدارتازه کنیم وقتی آمدند زن دایی گفتندروروئک پرهام راواست آوردند دستشون دردنکنه امروز مامانی دخترشو گذاشت داخل روروئک اولش فقط نشسته بودی ونگاه من می کردی امابعدش زدی دنده عقب وهمه جای خونه راتابیدی البته عقبکی شب هم رفتیم سیتی سنتر خیلی جالب نبود اما یک گشتی زدیم وبرگشتیم قراربود بعدش بریم خانه مامان بتی اما باباسرش دردگرفته بوداین شد که نرفتیم
اینم عکس روروئک
راستی پستونک بازقهاری همشدی شما که خیلی خیلی کوچولوترازحالابودی نه شیشه گرفتی نه پستونک علی رغم تمام سعی وتلاش بنده بازهم موفق نشدم به شما پستونک یاشیشه شیربدم
اماالان اینقدرپستونکت رادوست داری می گردی داخل اسباب بازی هات پیداش می کنی باهزارتاتنگ وتقلا می گذاریش دهنت البته نمی مکی فقط بالثه هات فشارشون می دی بمیرم فکر کنم لثه هات خیلی می خاره اینم عکس های پستونک
بعدازپیداکردن سریع می بری طرف دهن
بعدکه طرف اصل کاری راپیداکردی
شروع می کنی به گازگرفتن