باغ پرندگان
سسسسسسسسسسسسسسسسسسلام
اولش معذرت خواهی بابت اینکه دیربه دیرمی نویسم
البته خودت هم بی تقصیرنیستی ها
آخه این هفته دخملم حسابی بلایی می کنه خوابش هم خیلی کم شده شما هرجی بزرگ ترمیشی کارهای منم زیادترمیشه کوکولوترکه بودی کثیف کاری هات خیلی کم بود کارهای مامانم کمتربود ولی الان چی صبحه زودکه پامیشی بازی می کنی این هفته اصلا هم خوب غذانخوردی مامان باهزارتا آرزو برای شماگل دختر غذادرست می کنه ولی فقط کثیف کاری می کنی خلاصه که تاشب همین طوری پیش میره وبعد تا من میام شماراخواب کنم خودم زودتر میخوابم این میشه که وبلاگه خوشگل خانوم دیربه دیر نوشته میشه
حالا به صورت فشرده این هفته راتعریف می کنم جمعه بادایی مهردادومهربدرفتیم باغ پرندگان وشما حسابی با توتوهابازی کردی بعدرفتیم خانه مادر
یک شنبه هم تعطیل بوداولش قرارشدهمراه بابابریم واسه ناهاربیرون اما بعدبابایادش اومدکه پدرودایی مهردادنردهای خانه رارنگ می کنند وجمعه کارشون نیمه تمام مانده است این بود که رفتیم خانه مادر
مادرناهارکباب درست کردندمن عاشق کباب های مادرآخه خیلی خوشمزه درست می کنندشماهم کباب دوست داری
مهربدکه دیگه بی رویه دوست داره اینقدرسرناهارواسه کباب حول زد که من بااینکه گرسنه بودم سیرشدم وبی خیال خوردن شدم امیدوارم کارهای بد مهربدرایادنگیری ------فقط خوبیهاش رایادبگیر
اما به شماحسابی خوش گذشت
عصربودکه مامان بتی زنگ زدندکه مهمان دارند وقرارشد بریم خانه مامان بتی اما چون حال عمومحمدخوب نبود قرارشد مابریم خانه خودمان وعمومدبیادخانه ما
وشماهم که دیگه حسابی شیطونی و بی خوابی و مامان آزاری
دیروزماشین پرهام راقایم کردم !چرا؟خوب ازدسته شما خودت سوارش میشی ومیگی اه اه یعنی هولم بدین بعد دوباره اه اه یعنی عروسکم هم بیاددیگه تاوقتی همه عروسکها سوارنشوند خیالت راحت نمیشه
دیشب مدلش راعوض کرده بودی اول همه نی نی هاراخودت سوارمی کردی بعد می خواستی خودت بری بالا وچون دیگه جایی نبودواسه شما دستت رامی گرفتی به کنارهای ماشین ومی گفتی هولت بدیم وخیلی خطرناک بود یک کارخطرناک تر این بودکه ماشین را کنارمبل می گذاری وازش میرفتی بالا ومی خوستی بری روی مبل که چون ماشین چرخ داره وتامیای شمابری بالاحرکت میکنه اینم خیلی خطرناک بودوتصمیم گرفتیم کلاجمعش کنیم
دیروز علی پسرهمسایه طبقه پاین داشت داخل حیاط بازی می کردشماهم می خواستی ببینیش من گذاشتمت لب پنجره وشما خیلی خوش حال بودی که می تونی هم صداوهم تصویرراداشته باشی
بعدازعلی خواستیم بیادبالاباشما بازی وعلی هم اومد علی یکم مریضه -مادرزادی مشکل داره عقب افتاده جسمی است ونمی تونه راه بره چهاردست وپا میره شمافکر می کردی خورده زمین وتا چهاردست وپامی رفت شما می گفتی آخ
علی خیلی زود گفت بایدیرم خونمون وشما بهانه گرفتی این بودکه همراه مامان علی رفتی پایین
چنددقیقه بعد بابااومدومامان بتی وعمه فرزانه هم بودند وشمااومدی بالا
کلی باعمه بازی کردی بعد وساعت 11.30شب خوابیدی منم یکم خوش حال بودم گفتم حالاصبح یکم دیرتر بلندمیشه منم به کارهام میرسم ولی خیالی بس باطل که شما سرساعت 8.25 طبق معمول هرروز بیدارشدی
امروزهم خیلی شیطونی کردی والبته مامانم کفریش کردی حسابی
بعضی وقتهاخیلی ازدستت ناراحت میشم مثل امروزظهر آخه کلی گرفتمت توی دلم شماهم کلی شیرخوردی چشمهات هم بسته شدند اما بعداز یک دقیقه دوباره چشم هاباز وبازی رادوباره شروع کردیی خدایا این کارت خیلی آدم راشکنجه میده تاچشم هات بسته میشه آدم امیدوارمیشه که خوب الان می خوابه کارهایم راانجام میدم همین داری برنامه میریزی که چیکارکنی که یکدفعه چشم هات راباز می کنی وانگارکه نه انگار قصدخواب داشتی
دیگه اینکه بای بای میکنی وتابهت میگیم بزن قدش دستهات رامیاری بالاومی زنی به دستهای ما