این روزهای من وبهینا
هوووووووووورا انگاراگه خداخواسته باشه مامان بهیناداره واسش می نویسه
قربونت برم من نمک دون
کلی کاره جدیدمیکنی امانمی گذاری عکس بگیرم بعضی وقتهافیلم می گیرم
یادگرفتی بای بای می کنی پریشب می خواستیم بریم خانه مامان بتی اماشمامثل همیشه سخت لباس می پوشیدی من به شماگفتم من رفتم و شمافوری بای بای کردی ودویدی به سمت اتاق من وبابا
من وباباهم مرده بودیم ازخنده که نگاه کن توراخداچه فراری هم میکنه
عمو مهدی شوهرعمه افروزبهت بزن قدش یاد داده حالادیگه هرکی بهدخملم میگه بزن قدش فوری دستهات رامیاری بالا
مادرومهربداومدندبعداواست می نویسم
چهارتایی رفتیم پارک کلی خوش گذشت قراربود شب بمونند اماعمه من قراربودبیادخانه مادرواین شدکه رفتند
خوب داشتم ازشاهکارهات می گفتم خیلی بلاشدی خیرنمی شه فعلا خداحافظ
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی