بهینابهینا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

بهترین دختردنیا

واااااای خدا

1392/5/31 4:45
نویسنده : الهام
225 بازدید
اشتراک گذاری

قشنگ دلم می خوهد سرم رابکوبم تودیواربی خوابی خستگی کم بود یک ساعته نوشتم همش یکهو پرید

اگه منم واسه روکم کونی هم که شده دوباره همش را مینویسم

 

حالااول تعریف بعددردودل

اول از همه بگم از حرف زدنت طوطی خانوم

اینقدر ناز و با عشوه حرف می زنی که ادم می خواد غش کنه واست

شعر می خونی قصه تعریف می کنی 

همه هر روز زنگ می زنن باهات تلفنی حرف بزنن البته اصولاتحویل نمی گیری

سلام عزیز مامان

عشق کوچولوی من چند روزه اسهال شدی هیچیم نمی خوری 2تا دندون کوچولوی نیشتم در اومده فکر کنم واسه همونه.

دختر قشنگم خیلی ماه شدی خیلی نمیدونم از کدوم یک از کارات بنویسم

از اینکه کیسه سنگین گردورو بلند می کنی میاری میدی به من یا از کلمه های خوشگلی که به زبون میاری یا از دستمال برداشتنو تمیز کردن میز و زمین خلاصه هر چی بگم کم گفتم

وای وقتی بهت می گم برو یه چیزیو برام بیار می ری و همون چیزو برام میاری


میمیرم برات وقتی تو چشمام زل میزنی

وقتی با صدای بلند حرف میزنیم گوشاتو میگیری

وقتی بخوای اهنگ گوش بدی و نانای کنی دستتو از مچ می چرخونی و شونه هاتو تکون میدی یعنی برام اهنگ بزار اگرم اون اهنگو نخوای سرتو با سرعت تکون می دی و می گی  نه

ترجیح می دی باکسی برقصی امشب خونه مامان بتی عمه عربی یادت می داد تو هم تکرارمی کردی همه بهت می خندیدن خجالت می کشیدی می اومدی پشت من قایم می شدی بعد که عمه نشست گیردادی به عمومد (محمد) عمو ممد هم ازدستت فرار می کرددستش رامی گرفتی می گفتی بقرص درنهایتم چون هیچ کس دخملم راهمراهی نکرباعروسکت رقصیدی شیطونکی شدی واسه خودت به نقاشی میگی نعایی به عموگفتم عموبه دخترم مدادمی دین نقاشی کنه حالادیگه ول نمی کردی پشته سرهم عمو نعایی بعد که مدادراگرفتی گفتی منو یعنی ممنون الهی مامان فدات بشه به عمومی گفتی نعایی عمو اونییشک( گنجیشک)-اب ( ابر)دوباره اونییشک بعدمیگفتی دوتا یعنی دوتا گنجیشک اعدارراتاشش میگی البته باکمک مامان من میگم یک شما میگی او  سه عار پنج ییش دیشب رفتیم پارک بوستان آهنگ گذاشته بودن یک سره ناناکردی همه هم محوه تماشای دخملم وقتی خواستیم بریم خونه میگفتی اور اوره یعنی سرسره...

 

تا بهت میگم بریم دد سریع لباتو غنچه می کنی به هر کسی که اونجاست بوس بدی بای بای می کنی یعنی داری میری دد هر کسیم لباس بیرون تنش کنه همین کارارو می کنی

عاشقه اینی که پشت فرمون بشینی ولی وقتی کسی پشت فرمون نیست و ماشین پارکه تا بابا یا من میایم پشت فرمون خودت میخوای بری اون طرف

حرفایی که بهت می زنم و تکرار می کنی البته با زبون خودت ولی شبیه گفته های من

 

 

 

 

 از این هفته بگم که کلی منو اذیت کردی و سر هر چیزی ساعت ها گریه میکنی و مدام میری پشت در و با گریه میگی بیون بیون توچه  تاباتا -تاب - یعنی بیا بریم بیرون کوچه پارک ملاقه ینی مغازه ....

ازبدغذایی که نگو این هفته همه غذاخوردن جزبهینا مامان که فکرکنم کلی وزن اضافه کرده می برمت داخل تراس میگی علاغ بیا بخور البته بالهجه بهینا مدس نه آ عثیف اه اه اه بلو اونییش بیا بخور اولا یعنی گلها بیا بخور پیشی بیا بخور هردفعه هم که یکی ازاین حیوونها اتفاقی میاند بلند میگی اووومد همه روشی واسه خوردن امتحان کردم ازهمه بهتراینه که بگذارم خودت بخوری طول میکشه هیچ کلیش راهم میریزی زمین اما درعوض یکمی هم می خوری قبل ترها یک موقع هایی که بدغذامی شدی بهت میگفتم بده مامان تامیگذاشتی دهنم خودت هم دهنت رابازمی کردی منم بهت غذامی دادم ولی دیگه گول نمی خوری 

تا مامان باهات بازی می کنی هی سرحالی اما اگه برم سر کاری مثلا غذادرست کردن شروع می کنی به غرغرزدن

امروز که دیگه  نگو الان اینقدرخسته ام داغونه داغون بی خوابم شده ام دیگه خودت حالم رادرک کن امروز بامینا اسم عروسکت بازی می کردیم شعردامن می پوشه چینداره چیندار ازاینجا.....باورکن یک ساعتی من این آهنگ رامی خوندم بعد که دوباره برای 1000بار گفتی دامن گفتم دیگه مامان خسته دهنم کف کرد وای خدانمی دونه چه گریه ای سرداد انگار من مردم خداحالاآروم کردنش رابگو بالاخره رفتیم به قوله بهیناخانوم اوچه چندتاپسرتوکوچه بازی می کردند یک دختر هم بود رفتی جلودخترگفتی یلام اوبب دلم می خواست درسته بخورمت امادخترخیلی یبس بود اصلادخملی روتحویل نگرفت   بعداومدیم خونه یک ساعتی بعد موهای میناکنده شد حالاگریه چراموهاش کنده شده موااااش مواااش بلند بلند موهاش موهاش می کنه یعنی به معنای واقعی غرغرخدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااکمک دیگه بریده بودم عصری دوباره بی خودی شروع کردب به غرغرکردن دیگه منم گریه می کردم حالاخانومی ناراحتی چرامامان گریه می کنه دیگه مامان خودش راجم و جورکردونازی بغل وبوس وشعروترانه ونانا بالاخره آروم شد وخوابید حالاآسه برو وبیا مباداخانومی بیدارشه 10دقیقه بهدهدقیقه بیدارمی شدی Shocking Smile Graphicخدایاصبررامی طلبم فراوان

همش این هفته دلم می خواست یکی نزدیکم بود میرفتیم یک نیم ساعتی وبرمی گشتم  طولانی نمی تونم برم نکه شما مریضی ترجیح می دم خانه باشم مادرم نمی تونه بیاد اگه بگم میاداما کاری نمی تونه بکنه تازه خودش هم کلی مشغله داره

دلتنگم ،

 

دلم آغوش کودکانه میخواهد

 

گوشه ی خانه خاله بازی هایت 

 

برای مامان جادارد؟!

 

دلتنگم ،

 

دلم سکوت میخواهد

 

آغوش کودکانه ات 

 

برای سرپرهیاهوی مامان وقت دارد؟

 

دخترم ،،

 

دستم رابگیر

 

جایی نزدیک رویاهایت 

 

پناهم بده !

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)