میسی
خوشگل مامان دیگه حسابی واسه خودش خانومی شده بزرگ شده خیلی کارها رادیگه خودش تنهایی انجام میده والبته هنوزهم مامانه مامانه گفتنش تمومی نداره کلی عزیزی کلی امیدی بعضی مواقع به بابامیگم اینقدرتوخانه بودم احساس پوچی میکنم بابامیگه نگوتوداری روی بزرگترین سرمایه ی زندگی مان کارمیکنی وهرروز هم نتیجه ی کارتو میبینی خداباباراواسه مون حفظ کنه که اینقدربهمون انگیزه میده پنج شنبه بابانرفت سرکار وبردمون گردش اولش رفتیم واسه دخترم اسب چوبی بخریم که ÷یدانکردیم آقاگفت تمام کرده دیگرهم نمی آورد
دیروز خانه مادربودیم شب خاله مهسای مهربون هم اومد خاله روخیلی دوستش داری خاله هم که واقعا مهربون ودوست داشتنیه کلی هم هدیه واست خریده
به قول بهینا میسی خاله مشا
عاشق خمیربازی هستی خانه مادربامهربدخمیربازی کردی خاله عاطفه وقتی خیلی کوکولوبودی واست خمیرخرید ولی روش نوشته بالای سه سال اینکه هنوزبازش نکردیم خودم باآردوآب واست خمیردرست کردم باهاش بازی می کنیم امابیخیال جعبه نمیشی همش ازتوکمدبرمی داری میگی این بازتن بایی تنم
خاله عاطفه دلم واست تنگ شده خیلی