می خواهیم بریم مهمانییییییییییییییییی
این هفته دوشنبه رفتیم خونه خاله مهرناز کلی باآوابازی کردین دیگه وقتی داشتیم برمی گشتیم جنازه بودی شام نخورده تو ماشین خوابیدی هشت صبح بیدارشدی 11رفتیم خانه آوا اونجاکلی آب بازی کردی کلی بپربپرکردین البته دعواهم کردین یکی ازعلت های دعوااین بود که شما هرچی آوابرمی داشت شماهم همون رومی خواستی آواهم که دست به جیغ شروع می کردبه جیغ زدن من قبل ترها خیلی دخالت می کردم اماجدیدا بی خیال شدم این جورمواقع سعی می کنم عقب نشینی کنم عصرهمراه خاله وآوارفتیم پارکه به قول آوامرداویج البته بادوچرخه هاتون خیلی بازی کردین یک خطربزرگ هم ازسرت گذشت ازروی دوچرخه افتادی پایین کنارجدول های خیابان همون موقع هم یک ماشینی داشت عقب عقب ازپارک می اومدبیرون دیربلندت کرده بودم ماشینه پرست کرده بود خدایا ممنونم که از دخملیم محافظت می کنی تاکلی وقت گریه می کردی آوا وخاله قراربودبرندخانه مامان جون مهین آواخیلی خسته بود ومی گفت بریم پارک بریم خونمون خوکم رو می خوام عزیزم اونم ازشدت خستگی بهونه گیری می کرد
5شنبه هم رفتیم خوانه خاله جوانه اونجاهم بهت خوش گذشت خیلی بازی کردین والبته دعواهم اصلانکردین آفریییییییییییییییییییییییییییییییین به هردوتایییتون والبته شمایک کاربدی کردی که باعث شرمندگی من و باباشد ازرفتارت متوجه بودم که دستشویی داری چندبارخواستم ببرمت اما نیومدی گفتم حالا مبارزه می کنی چندهفته قبل خونه مامان بتی بودیم عمه مهوشم اونجابود چندبارباکلک بردمت دستشویی .......چندنفری گفتند نباید اذیتش کنی هرموقع خواست خودش میگه دیگه .....ازاونجاکه شماموقع بازی دلت نمی خواد موقعیت بازی روترک کنی و یادت میره بگی دوبارتو خانه ی خاله جوانه توشورتت جیش کردی یکبارتواتاقه آرین یکبارهم توسالن خانه ی خاله البته تابه حال پیش نیومده بود که خانه کسی رو جیشی کنی ولی من وبابا کلی ناراحت شدیم وشرمنده ..............
می خوام برم جایزه های کوچولو بخرم بگذارم توی کیفم اینجورمواقع باطرفند هدیه ببرمت دستشویی ...درحال حاضرمن موندم و یک دنیاشرمندگی معذرت می خواهم خاله جوانه