بهینابهینا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

بهترین دختردنیا

بدون عنوان

1393/10/17 1:05
نویسنده : الهام
167 بازدید
اشتراک گذاری

صبح ها که ازخواب بلندمیشی اول ازهمه میگی مامان بابام کجاس؟

رفته سرکار

نه چرامیره شوخی می کنی خونه اس

نه مامان جان راست میگم رفته سرکارعصرمیاد.....

یک ربعی مراسم عذاداری داریم تابالاخره شمامتقاعدمیشی

یک وروجکی هستی دیدنی عاشقه بچه هایی همش دوست داری یک جایی باشی برازبچه کلی باهاشون سرگرم میشی

بعضی شبها اصرارداری حتماباباواست قصه بگه بخوابی قربونت برم بهت میگم باباخسته اس من واست میگم میگی آخه دوستش دارم دوباره نیستش دوباره....فکرکنم همش اصلا کاره.....فدایه این زبونه شیش متری بشم من

دیروز دعوات می کردم که من چندباربگم مدادنکن تودهنت ناراحت شدی میگفتی اصلاکاشکی خونه خاله عاطفه نزدیک بوداتفاقا خیلی هم بامن دوست بود نششتیم تو هم دوزیدمت به مدادهام انگشتت روهم بهصورت تاکیدتکون میدادی قربونت برم ....خیلی دوستت دارم

هرروزمی خواهی بری خونه خاله عاطفه بهت میگم دوره نمیشه بریم ....حالاجدیدا تادلت تنگ میشه میگی این خاله ام که خونه اش اصلادوره اههههههههههههههههههه.....

امروزخونه مادربودیم موقع ناهاربه دایی محسن میگفتی یادته رفتیم آهنگ گذاشتیم آقاهه اسمش چی بود ازدستمون ناراحت شد؟

بعددایی میگفت آقامازیاررومیگی ؟گفتی آره..یادته بعدمارفتیم توماشین گوش دادیم....

مادرشمارونبردیم.....حالایکباردیگه ام شمارومی بریم.باشه.....

خاله مشا یادته رفتیم ویلامون خوابیدیم خیلی خوب بودها مگه نه......

یعنی هایکسره حرف میزنی فدای حرف زدنت بشم من عشقم

شمال که بودیم خاله عاطفه قصه بهیناکه به دنیااومده بودرومیگفت شماهم بادقت گوش می دادی حالاهردفعه قصه اش روواسه من میگی که من که اومدم کلاغه خبردادبه خاله که بهیناداره به دینامیاد عمومحمدم خاله رورسوندش بیشه اتوبوس ها وخاله اومددیدن بهینا.......

مامان من

توچولوبودرفتیم مسایفت چادردیدم به شماگفتم من سرسره می خوام شماگفتی اینهاچادره بعد من گفتیم نه سرسره خاله من روبرددیدم چادره توچولوبودم حالا که دیگه بزرگم.........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)