بهینابهینا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

بهترین دختردنیا

بدون عنوان

1391/7/23 1:25
نویسنده : الهام
148 بازدید
اشتراک گذاری

سلام درادامه سفرنامه میتونستم ویرایش بگذارم اما خواستم تاریخ هایش حفظ بشه تاوقتی بزرگ شدی نگی من همین طوری خودم بزرگ شدم -----الهی مامان فدات بشه اینقدر بامزه شدی که نگو عروسک های رودریخچال را برمی داری بعد بادوتادستهای خوشگلت بالاوپایین میبری وباهاشون حرف می زنی من وباباهم کلی واست می ذوقیم بریم سراغ سفر

اینم عکس منطقه

ییلاق

چندتاعکس خوشجلم اینجا گرفتیم ها امامامان حواس پرت خانه خاله جاگذاشت خاک وچو بابا این جورمواقع یک نگاهی به شما می کنه و میگه بابا توازمامان یادنگیری ها حواست به کارهات خیلی باشه خلاصه که شب رفتیم کناردریا وشما تقریبا یک ساعتی رو خوابیدی و کنار ساحل کالسکه سواری هم کردی البته درخواب نازبودی که این آقا یی که اسب داشت دقیقا بالای سرشما بلند دادزداسب سواری اونم بالحجه شمالی ودخملی عملابیدارشد دیگهوای که دلم می خواست یک کتک سیرمیزدمش اما شما نا آرومی نکردی یک نیم ساعتی اونجا نشستیم وبعد رفتیم بخوابیمصبح هم رفتیم به سمت لاهیجان وجنگل های لونک لونک

اما همین جابودکه دخترم ناله هاش شروع شد

نق نق

وبی حال هم شد وشب هم تب کردالهی من بمیرم اماصبح خوب شده بودی رفتیم تله کابین شیطان کوه لاهیجان اونجاهم کلی عسک گرفتیم اما شرمنده بیدم من حالا ان شاالله خاله بیاد میگیرم میگذارم ازشرمندگی هم درمیام اما یک چندتایی هم پیش خودم داری راستی خیلی هم خوشجلن ببین

من و تو

بعدازلاهیجان رفتیم تهران ازراه هم رفتیم دکتر صبح ام دخترم خوب شده بود عصرهم برگشتیم به اصفهان که البته شما برگشتن هم اذیت کردی نه می خوابیدی نه شیر میخوردی نه آروم میشدی فقط نق میزدی فکرکنم خسته شده بودی خوب به پایان آمد این سفر اماحکایت های بهینا همچنان باقی است

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)