بدون عنوان
خوب بالاخره امشب تونستم واسه دخملم بنویسم
الوعده وفا ------سفرنامه :خوب اولش رفتیم تهران بزرگ خانه خاله طبق معمول شما کاملا مسیررابیدار بودی البته از عوارضی قم تا مرزداران راخوابیدی شب هم حسابی خونه خاله دلبری کردی اصلا هم غریبی نکردی الهی فدات شم من جیرجیرکاینم عکسش
صبح رفتیم به سمت بندرانزلی اولش قراربود بریم قلعه رودخان وماسوله اما بعدگفتیم چون بایدپیاده روی کنیم شایدجینجین اذیت بشه وتصمیم بربندرانزلی ولاهیجان شد
بین راه ایستادیم یکم خستگی درکردیم ودوباره راهی شدیم این عکس راهم بین راه گرفتیم
خاله وعمو
اینم بابادرحال جویدن سیب
اینقدر تودل خاله دلبری کردی که مارفتیم توماشین خاله وباباتنهاشدالبته یک ربع بیشتر طول نکشید چون دخملیم ناآرومی کردومارفتیم پیش باباهیچ کس حواسش نبودازمن وفسقلم عکس بگیره
بالاخره رسیدیم بندرانزلی رفتیم مرداب انزلی رادیدیم خیلی زیبابود شماهم کلی ازقایق سواری حال کردی عکس گرفتیم اما بادوربین خاله به محض به دست رسیدن میگذارمشون
ماهی ازون برون خوردیم تازه خاویارهم خوردیم که البته خیلی بدمزه بود به قول بی بی مجید لجنا توجوق بود
بعدازتالاب رفتیم ییلاق خیلی قشنگ وبی نظیر بودکلی همبازی کردیم مخصوصاعمووباباکه حسابی شیطونی کردند
اینم عکس اون منطقه
ووووووووووووووووووووووووووووووووای بیدارشدی بعدا بقیه اش را مینویسم بوووووووووووووووووووووووووووووس