از کجا بگم
روزها لحظه به لحظه اش یک اتفاق جدیده منتظره فرصتم که بنویسم اما فرصت هام خیلی خیلی کم هستند
همش در حال بازی وسرویس دهی هستم خیلی باتو بهم خوش می گذره اما بعضی روزها دلم می خواست چندلحظه ماله خودم باشم . که خوب مقدور نیست از وقتی بیدار میشی بلبل زبونی میکنی تا خوده شب اینقدری که من که اصلا سردردی نبودم بعضی شبها سرم درحال ترکیدنه
جدیدا یک چیزی که بلدنیستی میگی نمی دویم قبل ترهامی گفتی تو بگویا هیچی نمی گفتی
عاشقه لیمو شیرینی یا به قوله خودت شیمو شییین....
نارنگی هم خیلی دوست داری البته به شوقه پوست کندن ...
پرتغال دوست نداری فقط دوست داری پوست بگیری بعدهم نمی خوری انارهم خیلی دوست داری
هنوزم کتاب می می نی خیلی دوست داری بابا واست یک کتاب جدید خریده مجموعه تاتی ویک بسته پازل ابری حیوانات چندصفحه ازتاتی رو می خونی دوباره میری سراغه می می نی ...
وقتی میریم خانه مادر مثل مادر نماز می خونی در کل مقلدخوبی هستی
بابچه ها خوبی مگر زوربهت بگن زور نمی گی اما زیربارزور هم نمی ری توپارک اگه بجه ها هلت بدن میگی هل نده من رو اگه دوباره هولت بدن تو هم تلافی می کنی
چند شی پیش خانه عمه بودیم موقع شام گفتی نوشابه عمه گفت با آب مخلوطش کن بهش بده تا خوردیش گفتی این آبه همه خندیدیم
خانه مادربودیم گفتی ماست واست آوردم گفتی این کشکه حوردم دیدم ماسته ترش شده
یک کار بدی که می کنی دعوات می کنم میگی بیبشید
بستنی واسمارتیز روخیلی دوست داری اما پفیلا رابیشترازاون دوتادوست داری مشت مشت میخوری البته مغزه تخمه هم خیلی دوست داری و مشت مشت میخوری
چندروز پیش رفتیم دیدن نی نی دوست مامان خیلی ناز بود اسمش فریاربود یکی دیگه ازدوست هایه مامان هم بود که اونم نی نی داشت نی نی اونم خیلی نازبود اسمه اونم کارن بود هردوتاشون روخیلی دوست داشتم اما دخملم یکم اون شب اذیتم کردی بانی نی هانمی ساختی هرچی اسباب بازی بود میگفتی ماله خودمه دوبارهم نی نی هارو گریه انداختی کلی عکس گرفتیم اما از توکل عکس ها همین یکی خوب بود از بسکه تکون می خورید شما ها ...