بهینابهینا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

بهترین دختردنیا

بدون عنوان

1393/1/22 10:39
نویسنده : الهام
195 بازدید
اشتراک گذاری

وای خداازپارسال تاامروز این وبلاگ نوشته نشده چراااااااا؟علتش تنبلی نیست مودم خونمون خرابه باباامروز مودم شرکت راآورده بودخونه من ازفرصت استفاده کردم 

تعطیلات عید خیلی خیلی خوش گذشت کلی مهمونی وگردش وتفریح کردیم جوری شده بودکه صبح که ازخواب بیدارمیشدی میگفتی توجامی خوایم بریم .......

روز سوم فروردین یک جشنه تولدکوکولوواسه دخملم گرفتم خیلی خوش گذشت جای آرین وخاله جوانه خالی بودحسابی .....

سیزده بدررفتیم باغه خاله بابافیروز آواهم بودکلی باهم بازی کردین البته گیس کشی هم بود آوا روی وسایلش حساسه ودوستنداره به کسی بده شماهم که کلاهرکی هرکاری بکنه بایدشماهم همون کاررابکنی خلاصه که مرتب سراغ هم رومیگیرید ولی بههم که هستید کلی می جنگیدالبته روز سیزده خیلی باهم خوب بودید توی خاکهاخاک بازی کردید یکی دوبارپیش اومدکه آواروحولش دادی ومن شرمنده شدم توی کتاب خوندم اینجورمواقع نباید به  شماکه زدی توجه کنم باید به اون بچه ای که کتک خورده توجه کنم منم سعی می کنم همین کارروبکنم چون هوابارونی بود اومدیم  بیشتروقتمون توی ساختمون بود یک صندلی آواآورده بود البته مامان مهین آواآورده بودکه دوتابود یکی آبی یکی بنفش آوا مینشست روی صندلی بنفش شماهم می خواستی بشینی روی همون هرچی می گفتیم بابااینم آبیه قشنگه حریف نشدیم  که نشدیم درنهایت صندلی قایم شد ...

فرداش هم رفتیم 14بدر بازهم شیطونی وشیطونی که البته چون بچه دیگه ای نبود موردی پیش نیومد همراه پدرومادرودایی ها وخانواده خاله مهسا جایه خاله عاطفه خالی بود حسابی...

تعطیلات تمام شد وبهیناخانوم بایک عالمه موف ماندومن این بود که نوبت گرفتیم رفتیم دکترازاونجاکه شما بادکترمیونه ی خوبی نداری ازصبح بهت میگفتم نباید گریه کنی تاآقای دکتردرست معاینت کنند وبه شماجایزه بدن خلا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله عاطفه
3 اردیبهشت 93 22:29
قربونت برم من... دلم برات تنگ شده ه