شیطون خانم
قربونت برم من دیشب رفتیم مامان اسم بنویس بره کلاس بلکه یکم لاغربشه اگه خدا بخواهد نمی دونی چه سروصدایی توی باشگاه راه انداخته بودی همه خاله ها واست ذوق می کردن و میگفتند به به چه ÷سری بعدمن میگفتم دختربعدخاله ها میگفتن پس چراکچله بعد من میگفتم آخه اگه موداشت پسرها از حالا دنبالش بودن باباشم غیرتی این بود که دخترم گفت کچل باشم بهتره--
بعدازثبت نام رفتیم بازار آخ که نمی دونی چیکارمی کردی اینقدر حرف می زدی که هرکی ازپیشمون ردمی شد واست می خندید والبته کفرباباهم دراومده بود مخصوصا اونایی که لپ هاتو دست
آخ داری گریه می کنی بعدا میام مینویسم ادامه دارد--------------
ادامه بعداز٢٤ساعت ------داخلی یکی ازمغازها آقای فروشنده گفتند که شما دقیقا شکل باباهستی یک خانمی هم ارمنی بودند نمی دونم به ارمنی چی به شوهرشون گفتندکه کلی واست ذوق کردندتوهم کلی می خندیدی و دست وپا تکون می دادی دایی مهدی ودوتافسقلی هاشم دیدیم اونهام آمده بودن خرید که البته چون بادوست هاشون بودند ازهم جدا شدیم راستی بعد از کلی وقت هم مامان ناپرهیزی کردو به خاطر بابا غذاهای بدبد خوردالبته خداراشکرباباکم خریده بود وما هم کم خوردیم تو ام که دیگه تاپاکت رادست بابا دیدی بااینکه در حال چرت زدن بودی دودستی پریدی روی پاکت بعد هم آمدیم خانه وشما کلی واسمون خندیدی و چون اثری از خواب درشما پدیدارنبود بابا هم آمد پیش ما وشما که بین من وبابا بودی مرتب برمی گشتی و به هردومون نگاه می کردی ومن وبابا کلی مسخرت کردیم ببخشید مامان تقصیر ازخودت هست که به صدای سرفه و مماغ بالا کشیدن واکنش نشون می دهی من وبابا هم بازی مون میگیره دیگه بابا همیشه میگه هیچوقت فکر نمی کردم یک آدم بتونه اینقدرواسه یک آدمه دیگه عزیزباشه میبینم که از حالا شدی هوو مامان الهی فدات شم وقتی اینقدرشیطونی می کنی دست خودم نیست ولی بغلت می کنم ومیچلونمت تو هم با همان حالت تعجب بر می گردی یک نگاهی به من میکنی بعد هم قربونه اون لب های خوشگلت برم یک خنده تحویل مامان میدی بعد من دوباره میچلونمت و تو مثل این شکلک میشی بعدازکلی تنگ وتقلا رفتی توپارچه وبالبخندخوابیدی البته تا گذاشتیمت روی تختت که اولین باربود زدی زیرگریه ودوباره بغل شدی او پیش مامان خوابیدی
اینم بهینا وقتی با گریه حرف میزنه ومامان نمی فهمه که چی میخواهد