می خواهیم بریم مهمانییییییییییییییییی
این هفته دوشنبه رفتیم خونه خاله مهرناز کلی باآوابازی کردین دیگه وقتی داشتیم برمی گشتیم جنازه بودی شام نخورده تو ماشین خوابیدی هشت صبح بیدارشدی 11رفتیم خانه آوا اونجاکلی آب بازی کردی کلی بپربپرکردین البته دعواهم کردین یکی ازعلت های دعوااین بود که شما هرچی آوابرمی داشت شماهم همون رومی خواستی آواهم که دست به جیغ شروع می کردبه جیغ زدن من قبل ترها خیلی دخالت می کردم اماجدیدا بی خیال شدم این جورمواقع سعی می کنم عقب نشینی کنم عصرهمراه خاله وآوارفتیم پارکه به قول آوامرداویج البته بادوچرخه هاتون خیلی بازی کردین یک خطربزرگ هم ازسرت گذشت ازروی دوچرخه افتادی پایین کنارجدول های خیابان همون موقع هم یک ماشینی داشت عقب عقب ازپارک می اومدبیرون دیربلندت کرده ...
نویسنده :
الهام
9:11