نفسه مامان
عاششششششششششششششششششقتم مخلصتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم یک چندوقتی نبودم خوب حالااومدم مگه چیه خوب نمی تونستم دیگه دخترم حسابی خانوم شده دیگه پوشک نمی شه دیگه نی نی هارونمی زنه خودش تنهایی بازی می کنه خلاصه که خیلی دوست دار صبح ازخواب که بیدارمیشه میگه بابام توجاس رفته سرکار نه بابام رومی خوام زنگ بزن حرف بزنم ........... مهربد چندتا سی دی بهت داده آلوین وسنجاب ها وسفیدبرفی خیلی دوست داری هردوتاش رو البته سفیدبرفی فقط سی دی یک داره وقتی تمام میشه می پرسی مامان حالا نی نی ها غذا می خورند منم دستهام روبشورم ناهاربخورم ...چراآقاهه دختر ه رامی ترسوند ... چندروزی رفتیم شمال با آرین وخاله جوانه خیلی خوش گذ...
نویسنده :
الهام
17:11